So, so you think you can tell
Heaven from hell,
Blue skies from pain,
Can you tell a green field from a cold steel rail?
A smile from a veil?
Do you think you can tell?
And did they get you to trade,
Your heroes for ghosts?
Hot ashes for trees?
Hot air for a cool breeze?
Cold comfort for change?
And did you exchange a walk on part in the war for a lead role in a cage?
How I wish, how I wish you were here
We're just two lost souls swimming in a fish bowl
Year after year
Running over the same old ground.
What have we found?
Same old fears
Wish you were here
این شعر را برای تو می گویم
در یک غروب تشنه تابستان
در نیمه های این ره شوم آغاز
د رکهنه گو راین غم بی پایان
این آخرین ترانه لالایی است،
در پا ی گاهواره خواب تو
باشد که بانگ وحشی این فریاد
پیچد در آسمان شباب تو
بگذار سایه من سرگردان
از سایه تو ، دور و جدا باشد
روزی به هم می رسیم که گر باشد
کس بین ما نه غیرخدا باشد ...
چشمان بی گناه تو چون لغزد،
بر این کتاب در هم بی آغاز
عصیان ریشه دار زمانها را
بینی شکفته در دل هر آواز ...
اینجا نشسته بر سر هر راهی ،
دیو دروغ و ننگ و ریا کاری
در آسمان تیره نمی بینم ،
نوری ز صبح روشن بیداری ...
بگسسته ام ز ساحل خوشنامی
در سینه ام ستاره طوفان است،
پرواز گاه شعله خشم من
دردا، فضای تیره زندان است...
روزی رسد که چشم تو با حسرت
لغزد بر این ترانه دردآلود
جویی مرا درون سخن هایم
گویی به خود که ماد رمن او بود.
"فروغ فرخزاد(عصیان)"
موزه تیت و پل هزاره
بخشی از کرانه رود تیمز لندن که به Bankside مشهور است، پوشیده از ساختمان هایی است که در چند دهه گذشته با شکل و سبکهای گوناگون ساخته شده که از لحاظ معماری به یکی از بحث برانگیز ترین نمونه های شهرسازی در جهان تبدیل شده است.