Independence

If freedom is short of weapons, we must compensate with willpower

Independence

If freedom is short of weapons, we must compensate with willpower

دلم تنگه ...

سالها پیش بود که آرزویی در دلم کردم، آن زمان به خودم می گفتم شاید بعدها که زمانی سپری شود من به این آرزویم می خندم و از داشتن چنین آرزویی در دورانی از زندگی ، خودم را ابله می پندارم، روزها گذشتند و ماهها و سالها هم سپری شدند با آنکه هرگز قدمی به آرزویم نزدیک نشدم اما همچنان در دلم بود و رویایش در سرم و هر روز برای رسیدن به آن تشنه تر از قبل می شدم، در برهه ای از زمان سعی می کردم متفاوت باشم و به بود و نبود این آرزو نیندیشم اما نمی شد، دلم بی اراده برای رسیدن به آن تره می چید، ذهنم ناخودآگاه  دنبال روزنه ای برای وصال می گشت، با امشب 5 سال و خورده ای است که با این آرزو زندگی کرده ام، عجیب است  که در طی این سالها هیچ دری برای رسیدن به آرزویم به رویم گشوده نشد و جالبتر دریچه های متروک هم کور کور شد ند ، در این شب زمستانی و دل انگیز با تمام وجودم حس کردم که آرزویم دیگر جایی در دلم ندارد ، می بایست از این خیال تهی پیکر دل بکنم ، دلم می گرید، می گویم: ای دل، بهتر است بگذریم ازش، بگذار بگذریم، سالهاست که جلایی به این پیر خفته در نهانگاه وجودم نخورده است، بیا از این پس بی او سر راحت بر بالین بگذاریم ، او از من و تو نیست، او می خواهد من و تو را پیر کند شاید از غصه سیر، می دانم بعداز این سخت است بی خیالش زندگی ، اما رسم است ، رسم روزگار ... ما نمی توانیم بعضی چیزها را آن طور  که خودمان می خواهیم پیش بریم، بارها نزد خدا شکوه هایم را بردم نمی دانم چرا اعتنا نکرد... نمی دانم ...نمی دانم...نمی دانم...

.

.

.

من اینجا بس دلم تنگ است

وهر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا، ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است...

                     

دریچه

ما چون دو دریچه، روبه‌روی هم،  
آگاه ز هر بگو مگوی هم،       
هر روز سلام و پرسش و خنده،        
هر روز قرار روز آینده.      
عمر آینه‌ی بهشت، اما... آه      
بیش از شب و روزِ تیرو دی کوتاه         
اکنون دل من شکسته و خسته‌ست،          
زیرا یکی از دریچه‌ها بسته‌ست.              
نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد،       
نفرین به سفر، که هر چه کرد، او کرد.   

                                                 م.ا.ث.  تهران، دی‌ماه 1335

یه رنج

دنیا رو بد ساختن .. کسی را که دوست داری . تو را دوست نمی دارد .. کسی که تو را دوست دارد، تو دوستش نمی داری .. اما کسی که تو دوستش داری و اوهم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است...

"صدای تو همهء هستی من است"

هنگامیکه در غروب چشمانم ردپایی از غصه ها پیدا بود ودر نگاه همیشه غمگینم  هاله ای از سکوت ، در آن هنگام که در فضای غر یب سینه ام ماتم لحظات بر پا بود، زمانیکه در حصار  افسردگیهای روحی ،مضطر بانه ابعاد زندگی را می جستم،در آن نوبت که جوانه سبز امید در بهار زند گی ام تصویرگر خزانی زرد شد،زمانیکه در حجم خیس نگاهم جای خالی تو را می دیدم ودر گذ ر لحظاتم بی تو بودن را لمس می کردم ، گرچه فرسنگها فاصله بین ما بود اما صدای صمیمانه و مهربانت تسکین دردهایم شد.من در صدای تو هستی ام را دوباره یافتم .زیبائیهای زندگی را که در لابه لای کلام شیرینت می گنجاندی ، با همه وجودم در می یافتم . بزرگترین شادی ام شنیدن صدای مهربانت بود .چگونه به تصویرکشم بیقراریهایم را برای شنیدن این صمیمیت ؟ تو با عطر  کلامت دوباره زیستن را به تک تک سلولهای وجودم هدیه کردی و امید، ارزنده ترین هدیه ای بود که با احساسات پاک و صمیمانه ات نثارم نمودی .من در صدای تو زند گی می کنم.من تار یخچه سبز شد نم را در حاشیه نیکوترین کلمات می نگارم .با تو خواهم ماند و با تو خواهم زیست ، تا فرداهای دور ای معنای عرفان...

   www.3jokes.com - Funny Pictures!

نطرتون چیه؟؟؟؟

       www.3jokes.com - Funny Pictures!

 

معرفی اجمالی تیپ های شخصیتی زنانه

دیمیتر - خانمی که بیشتر برای همه مادری می کند .

آفرودیت - زنی که بیشتر قصد دلفریبی و عرضه زیباییهای خود را دارد .

پرسفون - دختری که کاملا معصوم و با چشم بسته وارد ارتباط با کسانی می شود که معصومیت او را می ربایند و روح او را مورد تجاوز قرار می دهند .او همیشه در معرض افسردگی و ترس از رابطه با مردان است و به دنبال معصومیت از دست رفته ی خود می باشد .

هستیا - زنانی هستند که بدون نیاز به مردان کانون زندگی را گرم نگه می دارند و روحی وسیع دارند و معمولا معلمین خوبی برای پاکی و اخلاقند . زنانی هستند که در صورت رشد و محیط خوب ، به استادانی معنوی مبدل می گردند و آتش عشق الهی را روشن نگه می دارند .

آرتمیس - زنانی هستند که انگار باید مرد می شدند . همواره در جدال با ظلم های دنیای مردانه که در حق زنان و کودکان می شود هستند . دختری را می بینید که اهل ورزش و فعالیت و کار است و کمتر مردی می تواند به مرزهای او تجاوز کند و به طبیعت وحش عشق می ورزد .

آتنا - دختری را می یابید که  عاشق پدرش است و مدافع حقوق بابا در خانه . بسیار درس خوان و اهل تلاش و علاقه مند به هماوردی با مردان در پستهای مدیریتی و مشاورتی .بسیار تیز بین و دارای قدرت عاقله ی قوی و مشاور قدرتمند مردان موفق و مدیران ارشد.

هرا - زنی که بدون مرد و داشتن رابطه ای جدی و متعهدانه خود را ناقص می بیند . او از سن کم وارد ارتباط می شود و به شدت به خیانت و بی وفایی حساس است

 

Sorry Seems To Be The Hardest Word / Elton John

                      What have I got to do to make you love me  
                      What have I got to do to make you care
                      What do I do when lightning strikes me          
                     And I wake to find that you're not there
                     What do I do to make you want me
                     What have I got to do to be heard
                     What do I say when it's all over
                     And sorry seems to be the hardest word
                     It's sad, so sad  
                     It's a sad, sad situation
                     And it's getting more and more absurd
                    It's sad, so sad
                    Why can't we talk it over
                     Oh it seems to me
                     That sorry seems to be the hardest word
                    What do I do to make you love me
                   What have I got to do to be heard
                   What do I do when lightning strikes me
                   What have I got to do
                   What have I got to do
                   When sorry seems to be the hardest word

 

 

خط به خط

·         هرچه طلبکار عشق باشیم، بیشتر از ما می گریزد.جبهه گیری ، تعلق و تهدید هیچ کدام نمی توانند عشق را تامین کنند. عشق حقیقی گرفتنی نیست، به دست آوردنی است.

·         خوشبختی دز عشق چیزی بیش از راحتی و آسایش است، نه با غرق شدن در لذتهای آنی به دست می آید، نه با پذیرفتن تعریف کس دیگری از آن. خوشبختی  که عشاق در وجود یکدیگر می یابند، پیامد تلاش صبورانه وآگاهانه است.

·         زندگی و عشق که خلق می کنیم، زندگی وعشقی است که در آن زندگی می کنیم.

·         نود درصد از آنچه درباره اش نگرانیم، هرگز پیش نخواهد آمد.

·         برای بعضی ها، امکان اشتباه در حکم امکان مرگ است. طوری عمل می کنند که انگار خطا، نقش آبرنگی است که سفت و سخت به آن می چسبد واگر از حاشیه بیرون زد، دیگر امکان پاک کردن واصلاح کردنش نیست.

·         ستایش، مثل عشق،زمانی معنا می یابد که آزادانه به اشتراک گذاشته شود.

·         اگر به حقیقت زنده باشیم ، هر روز تولدی دیگر می یابیم.

·         کسانی که احساس خوبی از خود دارند، زیاد از آینده نمی ترسند چه همه چیز روبه راه باشد،چه همه چیز به ویرانی برود.

·         فراموش نکنید که عشق زندگی ما را بازیچه خود نکرده است مثل خود زندگی. عشق همیشه آنجاست ، چشم به راه ، دعوت کننده و امید بخش ، چنان که پیش از این بوده و بعد از این خواهد بود.

·         معمولا این افکار و نظریات ما نیستند که از ما انسان ها ی بدبین یا خوشبین می سازند، بلکه این خوش بینی یا بدبینی ماست که ریشه های روانی و آسیب شناسی دارند و شکل دهنده افکار و نظریات ما هستند.

·         برای خندیدن صبر نکنید تا حتما خوشحال شوید چون در این صورت ممکن است تا پایان عمر نخندید.

·         دانستن اینکه در موقعیتی هستیم که باید خود را خوشبخت تصور کنیم ، دانشی است ارجمند.

·         بیشتر ما اگر هم اهل گوش دادن باشیم ، بد گوش می دهیم چه بسیار بداقبالی ها و دردها که ناشی از سوءتفاهم هایی است که به دلیل عادت های بد در گوش دادن عارض شده اند.

·         آنها که از نیافتن عشق ناله سر می دهند، شاید بهتر باشد که آه و ناله را پایان دهند و چشمهایشان را کمی بازتر کنند.

·         سکوت هیچ سخنی را سانسور نمی کند.

·         هدف زندگی، یافتن و کشف نمودن استعدادها و توانایی های جسمس و ذهنی تان است

·         مسئولیت زندگی به تکامل رساندن این توانایی هاست

·         معنی زندگی استفاده از این توانایی ها برای خوشبخت نمودن دیگران است.

·         بدانید که برای هدف خاصی پا به این دنیا گذاشته اید.

·         خودتان را باور کنید.

·         از خودتان مایه بگذارید.

·         هرگاه به شک و تردید افتادید، بیشتر فکر کنید.

·         در جستجوی رمز و اسرار زندگی در خواهید یافت که درزندگی رمز و اسراری وجود ندارد.

·         با کنجکاوی زندگی خود را خواهید یافت.

·         در تلاش برای شناسایی خودتان است که زندگی را هم خواهید شناخت.

·         زنده بودن به تنهایی کافی نیست.

·         زندگی را باید زندگی نمود.

·         برای شاد بودن تنها به بدنی سالم و حافظه ای ضعیف نیاز دارید .

·         خود تاییدی از خود تقبیحی بهتر است.

·         کسی که دارای عزمی راسخ است، جهان را مطابق میل خویش عوض می کند.

·         داشتن پشتکار تفاوت ظریف بین شکست و کامیابی است.

·         تمدن زندگی نیست ، زندگی ساز است.

·         شکست چیزی نیست به جز دست کشیدن از تلاش .

·         داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسان ها فنا می شوند، بلکه این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

·         انسان همان چیزی است که خود باور دارد.

·         ما فقط با دوست داشتن می توانیم عشق را بیاموزیم .

·         عشق به جز عشق چه پاداشی دارد؟!

·         خوشبختی واقعی تنها هنگامی حاصل می شود که خود را وقف رسیدن به هدفی کنیم.

·         اگر مایلیم پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم.برای روشن نگه داشتن چراغ، ناچاریم در آن نفت بریزیم.

·         من مهمتر از گرفتاریهای خودم هستم.

·         تاکنون هیچ کس حتی شاعران نیز نتوانسته اند بگویند ظرفیت دل تا چه اندازه است.

 

فمینیسم چیست؟

«‌فمینیسم جنبشی سازمان یافته برای دست‌یابی به حقوق زنان و نیز یک ایدئولوژی برای دگرگونی جامعه است که هدف آن صرفا تحقق برابری اجتماعی زنان نیست، بلکه رویای رفع انواع تبعیض و ستم نژادی، طبقاتی و ... را در سر می‌پروراند. فمینیسم ایدئولوژی آزادی زنان است و در همه رویکردهای آن این اعتقاد مستتر است که ما زنان به دلیل جنسیت‌مان اسیر بی‌عدالتی هستیم.»(مگی هام، فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، صفحه ۱۶۳)وجه مشخصه فمینیسم این است که «‌فرودست بودن» زنان را قابل بحث و مخالفت می‌داند و معتقد است این مخالفت مستلزم بررسی انتقادی موقعت کنونی و گذشته زنان و چالش با ایدئولوژی مردسالارانه حاکم است که فرودستی زنان را طبیعی و همگانی و اجتناب‌ناپذیر جلوه می‌دهد.در طول بیش از صد و پنجاه سالی که از آغاز جنبش زنان و بیش از یک قرنی که از مطرح شدن اصطلاح « فمینیسم» در اشاره به این جنبش می‌گذرد، نظریه‌های مختلف و گاه متعارضی در تبیین فرودستی زنان عنوان شده است. این اختلاف نظر در تعبیر علل فرودستی زنان منجر به شکل گیری انواع فمینیسم شده است و از این رو ما با مفهوم مشخص و معین به عنوان فمینیسم روبرو نیستیم که بتوانیم به سهولت آن را بپذیریم یا رد کنیم.فمینیسم گاه تحت عنوان لیبرال فمینیسم ؛ مبارزه برای حقوق برابر زنان با مردان را هدف قرار داده و نابرابری فرصت های آموزشی را سرچشمه ستم بر زنان دانسته، گاه همه شکل های ستم و سلطه را ناشی از برتری جویی مردان انگاشته و در قالب رادیکال فمینیسم هدف خود را جایگزینی جوامع مردسالار کنونی با جوامع زن محور معرفی کرده، گاه ریشه انقیاد زنان را در شیوه تولید سرمایه‌داری و جدایی کار از خانه که به تقسیم کار جنسی انجامیده پنداشته و با نام مارکسیسم فمینیسم ؛ دگرگونی بنیانی اقتصاد را تنها راه چاره رفع ستم دیدگی زنان عنوان کرده و گاه همچون فمینیسم پسا تجددگرا اساسا « زن و مرد» و « زنانگی و مردانگی » را اموری غیر جوهری و یا برساخته اجتماع معرفی کرده است.علاوه بر این گرایش‌ها گروه‌های فمینیستی دیگری نیز با اندیشه‌های متفاوت و راهبردهای گوناگون برای بهبود شرایط اجتماعی زنان و رفع تبعیض از آنان گام برمی‌دارند که بنا به خاستگاه تاریخی، جغرافیایی، ایدئولوژیک، اجتماعی و فرهنگی خود با عناوینی همچون پسامدرن، اگزیستانسیالیست، صلح طلب، اجتماعی، مسیحی، مسلمان و .... شناخته می‌شوند.

اما آنچه در همه این گرایش‌ها مشترک است و شاید بتوان آن را از اصول اساسی فمینیسم نامید « آگاهی از سرکوب و استثمار زنان و اقدام آگاهانه برای تغییر این وضعیت است.»
فمینیسم از این نقطه آغاز می‌کند که زنان سرکوب می‌شوند و سرکوب آنها مسئله مهمی است. این سرکوب در نقاط مختلف جهان و مقاطع تاریخی مختلف، انواع متفاوتی دارد و با تغییر شرایط اجتماعی، اشکال سرکوب نیز تغییر می‌کند. اما ریشه‌های این سرکوب همچنان پابرجا می‌ماند.