Independence

If freedom is short of weapons, we must compensate with willpower

Independence

If freedom is short of weapons, we must compensate with willpower

واقعیت محض

من تو را منصفانه باور کرده بودم

آن هنگام که به درختان باغ

در بعد از ظهری تابستانی

با ذ هنی درگیر

آب می دادم

انگار تمام گلها و درختان

به من نگاه می کردند

چه شوقی در چشمانشان بود

و چه حس پر طراوتی به من تزریق می شد

من تورا در تک تک برگ های خیس می دیدم

تو بودی

و درقالب گل و برگ به من نشانه می دادی

این را سالها قبل درک کرده بودم

اما این بار عمیق تر از همیشه

نسیم می وزید

و بوی خاک خیس به مشامم می رسید

چه راز ی در آن نهفته بود ...

راز ی که همیشه همهمه ای را در وجودم برپا می کرد

گاهی کسی می آید واژه ای پرت می کند به سویم                  

او می خواهد تنها نباشم

او دلش به حالم می سوزد

او می خواهد مرهم اسرارم شود

چه روزنه های احمقانه ای پیدا می کند...

می خواهد مرا از قفس و تنهایی برهاند

کدام قفس ؟

کدام تنهایی؟

من هیچ وقت تنها نبوده ام

هرگز!

تو همیشه کنارم بودی

چه اصراری دارند که خلوتمان را برهم زنند

و من چقدر از این روزمرگی بدم می آید

من درکنار تو ، خودم هستم

خودِ خودم

نیاز ندارم خودم را شرح دهم

بگویم : آن بوده ام

این هستم

چه کرده ام

چه می کنم...

تو مرا می شناسی

و این بزرگترین شانس هر کسی است

که معشوقه اش او را بشناسد

من با تو چه نیازی دارم به دیگری؟

تا با جملات قاصر و حروف محدود

از حالم برایش بگویم

و سر آخر به نقطه آغاز بر گرد م

و خسته ا ز مناظرات بی حاصل

تو مرا به اوج نیاز رسانده ای

و این بهترین تقدیر است

من با تو نگران نیستم

افسرده نیستم

تنها نیستم

من هرچه هستم

ذره ای از هنر تو هستم

و نیازمند دلگرمی های تو

ای قشنگترین واقعیت زندگی!

 

 "آتنا-4 تیر 1386"