اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت
پر از ردپای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچه ها
فقط یک نفس می توانست
طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد
اگر آسمان می توانست یکریز
شبی چشم های درشت تو را جای شبنم ببارد
اگر ردپای نگاه تو را باد و باران
از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد
اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمی ریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نبود
اگر کوه ها کر نبودند
اگر آب ها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرف های دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند پرپر بچینم
تورا می توانستم
ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم!
بع
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی داری. من عاشق شعرم خیلی زیاد
اینقدر که دوست دارم ساعتها با صدای بلند شعر بخونم
موفق باشی
تا بعد
سلام!
اومدم بگم دارم چون شما گفتی دارم میرم دستشویی ! :)) راستی یه سوال : تو کل اون مطلب رو خوندی یا فقط آخرش رو خوندی؟!؟!
سلام!
اومدم بگم دارم چون شما گفتی دارم میرم دستشویی ! :)) راستی یه سوال : تو کل اون مطلب رو خوندی یا فقط آخرش رو خوندی؟!؟!
سلام اتنا مرسی که بهم سر زدی اره قرمزته
سلام
ممنون از حضورت وبلاک زیبایی داری مطالبت هم نازن
بازم به من سر بزن
دلت شاد
اگر...
وای از این اگرها...
اگر اجازه بدین منم این شعر و بزارم.
حیفه تکرار نشه.
سلام
مرسی. شما هم .
آرزوی بهترینها.
اگر ماه بودم به هر جا که بودم ،سراغ تو را از خدا می گرفتم و گر سنگ بودم به هر جا که بودم سرراهگذار تو جای می گرفتم.اگر ماه بودی شبی شاید به صد ناز لب بام من می نشستی وگر سنگ بودی مرا می شکستی،می شکستی...