ترانه آب دریا

دریا خندید
در دور دست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.
ــ تو چه می‌فروشی
  دختر غمگین سینه عریان؟
ــ من آب دریاها را
  می‌فروشم، آقا.
ــ پسر سیاه، قاتی ِ خونت
  چی داری؟
ــ آب دریاها را
  دارم، آقا.
ــ این اشک‌های شور
  از کجا می‌آید، مادر؟
ــ آب دریاها را من
  گریه می‌کنم، آقا.
ــ دل من و این تلخی بی‌نهایت
  سرچشمه‌اش کجاست؟
ــ آب دریاها
  سخت تلخ است، آقا.
 دریا
خندید
در دوردست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.

 

فدریکو گارسیا لورکا/ به‌روایت احمد شاملو