ما چون دو دریچه، روبهروی هم، آگاه ز هر بگو مگوی هم، هر روز سلام و پرسش و خنده، هر روز قرار روز آینده. عمر آینهی بهشت، اما... آه بیش از شب و روزِ تیرو دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خستهست، زیرا یکی از دریچهها بستهست. نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد، نفرین به سفر، که هر چه کرد، او کرد.
م.ا.ث. تهران، دیماه 1335 |