من درختم وتوابری سرشارمن درختم وتوباران بهاریمن د رختم که به باریدن تومحتاجمریشه هایم همه خشکدردل خاک سیه واماندهشاخه هایم همه چون اسکلتی پوسیدهسوی درگاه خدادست تمنا راندهلیک افسوس که درغربت این دشت غریبروی باریدن نیست