روی باریدن...

من درختم وتوابری سرشار
من درختم وتوباران بهاری
من د رختم که به باریدن تومحتاجم
ریشه هایم همه خشک
دردل خاک سیه وامانده
شاخه هایم همه چون اسکلتی پوسیده
سوی درگاه خدادست تمنا رانده
لیک افسوس که درغربت این دشت غریب
روی باریدن نیست