-
همیشه به هم که می رسیم ۲ دوتا ۴ تا می کنیم...
سهشنبه 14 مهرماه سال 1388 13:33
کاش حساب کتاب را از قلب جدا کنیم... افسوس که باز با چشمان بسته حرف از نور میزنم ..
-
Happy Birthday To Me
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 14:16
امروز روز تولدم هستش و کلی هدایا و تبریکات بهم رسید، دیروز م فوق العاده خوش گذشت،در گیر و دار روزمرگی بودم که یهو ابری بالای سرم در آمد و گفت برو به وبلاگی که تو بلاگ اسکای داری یه سری بزن،این Facebooko , 360 ,... رو بی خیال! آمدیم و جایتان خالی با عبارت شما برنده آروزی نوروزی بلاگ اسکای شدید مواجه شدم آخ چسبید ،...
-
سال نو مبارک
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 15:39
باز بهار... باز آغاز ... باز من و تو... خدای من دوستت دارم...
-
یاد گذشته
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1387 23:42
امشب دلم واسه وبلاگم تنگ شد! زمان چه زود می گذره! چه قدر زود دلیل اینکه اومدم اینجا و شروع کردم کهنه شد!خیلی زود...
-
به نظرت می تونی هم خونه آباد داشته باشی و هم مملکتت رو آباد کنی؟
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 13:58
جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد !! "پروفسور محمود حسابی "
-
خداوندگار شجاعان
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1387 18:00
اگر راه پیش رویت، راه رویاهایت است، به آن متعهد باش به این بهانه راه خروج را باز مگذار: هنوز وقت رفتن به دنبال رویایم نیست. این جمله، که بسیار به کار می رود، بذر شکست را در خود دارد راهت را پی گیر حتا اگر گام هایت نا استوار است. حتا اگر می دانی وضع کنونی ات بهتر است اگر امکانات خود را هم اکنون بپذیری، به یقین در آینده...
-
گناه / فدریکو گارسیا لورکا
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 12:43
چه دلپذیراست اینکه گناها نمان پیدا نیستند وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان شکلمان را دگرگون نمی کنند چون در این صورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آور د یم خدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس Sin How nice it...
-
یه حرف از شکسپیر
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 12:27
برای لذت بردن از زندگی کافیه کمی احمق باشیم!!
-
عید غدیر خم مبارک باد!
جمعه 7 دیماه سال 1386 20:49
نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد ناشر حکم ولایت به ولی می نازد گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی عجب اینجاست "خدا" هم به علی می نازد
-
بلندترین شب سال و آیین ما آریایی ها
جمعه 30 آذرماه سال 1386 19:06
تو این شب یلدایی دلم یه آرزو داره ، کاش به لحظه اهورایی رسیدن برسم! امیدوارم همه تو شب زایش مهربونی لحظات خوشی رو با آدمهای مهربون سپری کنن!
-
قیصر امین پور
جمعه 23 آذرماه سال 1386 21:17
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود اگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود اگر ذهن آیینه خالی نبود اگر عادت عابران بی خیالی نبود اگر گوش سنگین این کوچه ها فقط یک نفس می توانست طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد اگر آسمان می توانست یکریز شبی چشم های درشت تو را جای شبنم ببارد اگر ردپای نگاه تو را باد و باران از این کوچه...
-
سفر ایستگاه/قیصر امین پور
یکشنبه 6 آبانماه سال 1386 17:03
قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!
-
دمی با سهراب سپهری
یکشنبه 29 مهرماه سال 1386 00:52
. . . گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های تو را چشم تو زینت تاریکی نیست پلک ها را بتکان ،کفش به پا کن و بیا بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمان روی کلوخی بنشیند با تو و مزامیر شب اندام تو را ، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کند. پارسایی که در آنجا تو را خواهد گفت بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از...
-
ترانه آب دریا
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 14:08
دریا خندید در دور دست، دندانهایش کف و لبهایش آسمان. ــ تو چه میفروشی دختر غمگین سینه عریان؟ ــ من آب دریاها را میفروشم، آقا. ــ پسر سیاه، قاتی ِ خونت چی داری؟ ــ آب دریاها را دارم، آقا. ــ این اشکهای شور از کجا میآید، مادر؟ ــ آب دریاها را من گریه میکنم، آقا. ــ دل من و این تلخی بینهایت سرچشمهاش کجاست؟ ــ آب...
-
واقعیت محض
چهارشنبه 13 تیرماه سال 1386 18:53
من تو را منصفانه باور کرده بودم آن هنگام که به درختان باغ در بعد از ظهری تابستانی با ذ هنی درگیر آب می دادم انگار تمام گلها و درختان به من نگاه می کردند چه شوقی در چشمانشان بود و چه حس پر طراوتی به من تزریق می شد من تورا در تک تک برگ های خیس می دیدم تو بودی و درقالب گل و برگ به من نشانه می دادی این را سالها قبل درک...
-
زندگی
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 12:26
چه فکر می کنی؟ که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای ست زندگی ؟ در این خراب ریخته که رنگ عافیت ازو گریخته به بن رسیده راه بسته ای ست زندگی ؟ چه سهمناک بود سیل حادثه که همچو اژدها دهان گشود زمین و آسمان ز هم گسیخت ستاره خوشه خوشه ریخت و آفتاب درکبود دره های آب غرق شد هوا بد است تو با کدام باد می روی؟ چه ابر تیره ای گرفته...
-
روی باریدن...
پنجشنبه 10 خردادماه سال 1386 14:39
من درختم وتوابری سرشار من درختم وتوباران بهاری من د رختم که به باریدن تومحتاجم ریشه هایم همه خشک دردل خاک سیه وامانده شاخه هایم همه چون اسکلتی پوسیده سوی درگاه خدادست تمنا رانده لیک افسوس که درغربت این دشت غریب روی باریدن نیست
-
۱۹ اریبهشت ۱۳۸۶
چهارشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1386 13:36
دیگه دارم کم کم ۲۱ ساله می شم ... ۲۰ سالگی هم تموم شد با همه تلخی ها و شیرینی هاش و من یکسال بزرگتر می شوم و من پر از تجربه های تازه می شوم و من زود به زود از کودکی ام دور می شوم ... ۲۱ اردیبهشت از خاطره ساعت ْ ۱۶.۴۵ نوزدهمین روز اردیبهشت ۱۳۶۵ می گذرد و اینک باز روز ۱۹ است و ماه به نام همان فرشته ایست که نگهبان...
-
بهار را باور کن
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1386 00:29
باز کن پنجره ها ،را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه ، کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه ی چلچه ها بر گشتند وطراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده ست و درخت گیلا س هدیه ی جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده است باز کن پنجره ها را ،ای دوست هیچ یادت هست که عطشی وحشی سوخت؟ برگ ها پژمردند ؟...
-
می شکافم قفس را /نسرین بهجتی
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1385 22:02
وقتی از درون قفس ، زندگی را نگاه می کنم تمام سقف دنیا را ... راه راه ... خاکستری... شاید کمی مایل به گریه می بینم وقتی از درون قفس به دریا نگاه می کنم دریا فقط همان کاسه آب و ماهیها همان پوست های ارزن مانده به روی آب اما قفس یک حقیقت دروغ بود که برگرده هایم نشاندی تا ببافم خودم را و سرنوشتم را رج به رج با درد...خسته...
-
Careless Whisper/ George Michael
شنبه 5 اسفندماه سال 1385 11:09
I feel so unsure As I take your hand and lead you to the dance floor As the music dies Something in your eyes Calls to mind a silver screen And all its sad goodbyes I'm never gonna dance again Guilty feet have got no rhythm Though it's easy to pretend I know you're not a fool I should 've known better than to cheat a...
-
گنجشک
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 17:17
به تو گفتم گنجشک کوچک من باش تا در بهار تو درختی پر شکوفه شوم
-
دلم تنگه ...
جمعه 29 دیماه سال 1385 22:09
سالها پیش بود که آرزویی در دلم کردم، آن زمان به خودم می گفتم شاید بعدها که زمانی سپری شود من به این آرزویم می خندم و از داشتن چنین آرزویی در دورانی از زندگی ، خودم را ابله می پندارم، روزها گذشتند و ماهها و سالها هم سپری شدند با آنکه هرگز قدمی به آرزویم نزدیک نشدم اما همچنان در دلم بود و رویایش در سرم و هر روز برای...
-
دریچه
پنجشنبه 28 دیماه سال 1385 11:38
ما چون دو دریچه، روبهروی هم، آگاه ز هر بگو مگوی هم، هر روز سلام و پرسش و خنده، هر روز قرار روز آینده. عمر آینهی بهشت، اما... آه بیش از شب و روزِ تیرو دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خستهست، زیرا یکی از دریچهها بستهست. نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد، نفرین به سفر، که هر چه کرد، او کرد. م.ا.ث. تهران، دیماه 1335
-
یه رنج
دوشنبه 25 دیماه سال 1385 19:42
دنیا رو بد ساختن .. کسی را که دوست داری . تو را دوست نمی دارد .. کسی که تو را دوست دارد، تو دوستش نمی داری .. اما کسی که تو دوستش داری و اوهم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است...
-
"صدای تو همهء هستی من است"
دوشنبه 25 دیماه سال 1385 13:00
هنگامیکه در غروب چشمانم ردپایی از غصه ها پیدا بود ودر نگاه همیشه غمگینم هاله ای از سکوت ، در آن هنگام که در فضای غر یب سینه ام ماتم لحظات بر پا بود، زمانیکه در حصار افسردگیهای روحی ،مضطر بانه ابعاد زندگی را می جستم،در آن نوبت که جوانه سبز امید در بهار زند گی ام تصویرگر خزانی زرد شد،زمانیکه در حجم خیس نگاهم جای خالی تو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 دیماه سال 1385 12:45
نطرتون چیه؟؟؟؟
-
معرفی اجمالی تیپ های شخصیتی زنانه
چهارشنبه 20 دیماه سال 1385 12:10
دیمیتر - خانمی که بیشتر برای همه مادری می کند . آفرودیت - زنی که بیشتر قصد دلفریبی و عرضه زیباییهای خود را دارد . پرسفون - دختری که کاملا معصوم و با چشم بسته وارد ارتباط با کسانی می شود که معصومیت او را می ربایند و روح او را مورد تجاوز قرار می دهند .او همیشه در معرض افسردگی و ترس از رابطه با مردان است و به دنبال...
-
Sorry Seems To Be The Hardest Word / Elton John
چهارشنبه 20 دیماه سال 1385 11:01
What have I got to do to make you love me What have I got to do to make you care What do I do when lightning strikes me And I wake to find that you're not there What do I do to make you want me What have I got to do to be heard What do I say when it's all over And sorry seems to be the hardest word It's sad, so sad...
-
خط به خط
یکشنبه 17 دیماه سال 1385 00:49
· هرچه طلبکار عشق باشیم، بیشتر از ما می گریزد.جبهه گیری ، تعلق و تهدید هیچ کدام نمی توانند عشق را تامین کنند. عشق حقیقی گرفتنی نیست، به دست آوردنی است. · خوشبختی دز عشق چیزی بیش از راحتی و آسایش است، نه با غرق شدن در لذتهای آنی به دست می آید، نه با پذیرفتن تعریف کس دیگری از آن. خوشبختی که عشاق در وجود یکدیگر می یابند،...